همچو گل سرخ برو دست دست همچو میی خلق زتو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت:برو٬راه نیست رحمت تو گفت :بیا هست٬هست
لطف تو دریاست و منم ماهی اش غیرت تو ساخت مرا شست٬شست
مرهم تو طالب مجروح هاست نیست غم ار شست توام خست٬خست
ای که تو نزدیکتر از دم به من دم نزنم پیش تو جز پست٬پست
گرچه یکی یوسف و صد گرگ بود از دم یعقوب کرم رست٬رست
مست همی گرد در این شهر ما
دزد و عسس را شه ما بست٬بست
سلام دوست عزیز شعر قشنگی بود... عاشقانه ها یه عاشق دوباره تازه شده دوست داشتی بیا.... منظر حضور سر سبزت هستم